باروهای ايمان / راجر واترز

فرستاده شده: سپتامبر 2, 2010 توسط اسد در Music
برچسب‌ها:, , , ,

گزیده‏یی از مصاحبه لس انجلس تايمز با راجر واترز:

مصاحبه گر: هيچ تصويری از مخاطبان خود داريد؟

راجر واترز: آره‏، می توانم تصور كنم چه جور آدم‌هايی هستند. به نسل خاصی تعلق ندارند. اهل شعر خواندن‌اند و موسيقی تكانشان می‌دهد: مثل خود من. كسانی‌اند كه دوست ندارند بروس ويليس ببينند. دوست دارند باز هم «روكو و برادرانش» يا «دزد دوچرخه» را ببينند.

پسران تنها /
در باروهای ايمانشان/
پسران تنها /
زندانی باروهای ايمانشان *** پيامبر اسلام لميد /
بر بلندی‌های جولان ***پسران تنها ***و به شيعيان گفت:/
«اين سرزمين از آن من است»***پسران تنها***

و يَهوه از آن پايين، از دريای جليل به بالا نگاه كرد و گفت /
«می بينمت ای دزد! /
اين سرزمين از آن من است /
اين ماسه ها از آن من است /
اين قوم از آن من است»

پسران تنها *** با احساس تهديد/
درون پاركی كه دروازه هايش /
از سر نفرت بعد از تاريكی بسته می‌شوند /
تخته سنگ‌ها را يكی يكی وارسی می‌كنند

و پاپ در ماشين ضد گلوله اش سر رسيد /
زانو زد و زمين را بوسيد /
و به لهستانی چيزی گفت /
كه من نفهميدم آن‌گاه يكی از مشاوران پيش آمد و گفت: /

«ترجمه می‌كنم /
اين است آنچه عاليجناب فرمودند:/
«منم پيشوای يسوعيان /
اين سرزمين از آن عيسی است /
حقيقت اين است و اينگونه خواهد بود./
متبرك باد نام مريم مقدس /
مادر خداوند»

در نيويورك /
مرد تاجر در كت و شلوار مرغُزش /
در مركز تجارت جهانی/
به سيگار برگ‌اش پك‌ می‌زند/
و می‌گويد:/

«خلاصه اينكه /
شن های صحرای اين سرزمين مال هر كسی می‌خواهد باشد /
برای من هيدروكربن‌های زير آن اهميت دارند.»

و دريای نبرد پيرامون مقابر كهن در تلاطم است /
و مام طبيعت جراحاتش را می‌ليسد /
و پسران تنها زندانی باروهای ايمانشان /
نگران در پارك، به هنگام بسته شدن دروازه ها بعد از تاريكی

پسران تنها /
در باروهای ايمانشان /
پسران تنها /
زندانی باروهای ايمانشان…

دیدگاه‌ها
  1. انسانم آرزوست می‌گوید:

    kheili jaaleb bood.

    dastet dard nakone, mercy

بیان دیدگاه